با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
سلوم بچه ها دلم براتون تنگیده بود.یعنی دلم واستون اینقدر کوچیک و تنگ شده بود که مغز انیشتین توش جا میشد!راستی الان یه چیزی بگم فکر کنم همتون منو بکشید آخه اسم داستانو بازم تغییر دادم!اسمش شد:درون و بیرون
حالا مقدمش رو گذاشتم
نام داستان:درون و بیرون
نویسنده:اهمممم!
تعداد قسمت ها:
فصل دوم:دارد
زمان شروع:هر موقع شخصیتا پر شد البته درساهم زیاده
سبک:هوممممم....همه جور چیزی داره...
خلاصه داستان:داستان درمورد زندگی دختر عجیب و غریبی به اسم ونوسه.....
شخصیت های اصلی:خودم و اسنوشاین
حالا شرایط ثبت نام:بیوگرافی(اونایی که تو وبشون هست هیچی ولی کسایی که نیست باید بگن)عکس
سلام...میدونم بعضیاتون با اینکه میومدین وبم ولی با چیز دیگه ای روبه رو میشدید.نه من نرفتم فقط آدرس وبم تغییر کرده...کل شخصیتم عوض شده...همه چی عوض شده...دیگه شخصیتم آنجلا نیست آنجلا دیگه مرده...اسم داستانمم به قلب نفرین شده تغییر کرد...حالا بعدا هم بیوگرافی آنجلا و خودم رو میزارم تا فرقشونو بفهمین...
بچه ها معذرت میخوام بخاطر اینکه نقاشی دسته جمعی قبلی دیر شد آخه به دلیل یه مشکلاتی نمیتونم کاملش کنم ولی الان دیگه میخوام یه نقاشی دستی جمعی جدید هم بکشم که موضوعش لباس اصلیتونه پس باید لباس اصلیتونو بدین خوب؟ راستی سارا جون چون نتونستی تو نقاشی قبلی باشی و بهت قول داده بودم که واسه نقاشی بعدی بدون ثبت نام بزارمت منم میزارمتولی همون شماره ای هستی که قبلا گفته بودی یعنی 2ولی ایندفعه دیگه عکسو نشون نمیدم شانسیه!زودباشین!
سلوووممممممممممم بچهههه هاااااا!من هنوز زنده ام!ببخشید یه مدت نبودم آخه بابام از کامپیوتر محرومم کرده بود الانم به زور اومدم.راستی کسی درمورد من به شماها چیزی گفته که هر چی به وباتون نظر میدم تایید نمیکنین؟از وقتی شاینی برگشته من و اسنوشاین همش بدبختی داریم...مثلا خوشحال بودیم که برگشته...از اون موقع تا حالا هر چی به وب شاینی و وب شماها نظر میدم می بینم نظر بقیه هست اما مال من نیست.نه واقعا اگه با من مشکلی دارین بگین حتی اگه شده فحشم بدین تا اینکه با مخفی کردن مشکلاتون آزارم بدید....تا الان تو این دنیای مجازی تنها کسایی که مثل یه دوست واقعی باهام رفتار کردن سحر و یاشار و اسنوشاین بودن البته اسنوشاین دوست بیرون از دنیای مجازیمه ولی اینجا هم باهام خوب رفتار کرد...حتی دیگه سحر هم جواب نظرامو نمیده....شاینی چه دروغی به دوستام گفتی که همه ازم فاصله گرفتن؟هان؟حالا از این بحث دیگه جدا شیم راستی من یه تشکر خیلی ویژه از اسنوشاین دارم چون هم باعث شد بتونم تو لوکس بلاگ شکلک های بیشتیر گیر بیارم هم مشکل عکسام دیگه برطرف شدهحالا می خوام درباره داستان یه نکاتی رو بهتون بگم:
1-علت عقب افتادن داستان اینه که وقت تداشتم و بابام هم نمی ذاشت پای کامپیوتر باشم.
2-داستان مدرسه پر ماجرا فعلا کنسل شده چون الان می خوام داستان دیگه ای که درمورد زندگی شخصیتم آنجلاست رو بزارم بزودی مقدمش رو هم میزارم راستی اسم داستان جدید نگهبان تاریکیه که حالا بقیه اطلاعات رو تو مقدمه می فهمین.
بچه ها این منم ولی ممکنه شما گیج بشید این جزو قدرتامه که میتونم به هر شکلی دربیام ولی این حالتی که اینجا می بینین با قدرتم نکردم حالا قضیه اش رو تو قسمت3داستانم می فهمید...فقط سیوش کنین تا کامل بیاد.
سلوومممممممم!دلم براتون قد یه نوترون( یکی از مواد تشکیل دهنده ی اتم.سالای بالاتر میخونیمممم!ولی من که ششمم میدونم! )شده بود!!قرار وبو بترکونم منتظر باشید!البته برای داستان باید یکم صبر کنین....