امی و سونیک عاشق هم میشن و تصمیم میگیرن با هم ازدواج کنن ولی پدر امی
به شدت مخالفت میکنه.امی که نمیتونه رضایت پدر رو بگیره تصمیم می گیره با
سونیک فرار کنه.پدر امی وقتی از موضوع با خبر میشه با ازدواج اون ها موافقت میکنه تا اینکه
توی عروسی امی توی چاله ای میوفته و کل لباسش گلی میشه
و عروسی به هم میخوره.امی سریع به خونه میره و لباسش
رو می شوره ولی لکه ای رو لباسش میمونه و پاک نمیشه
اون شب امی با ناامیدی به خواب میره.توی خوابش یه فرشته میاد
و به امی میگه که حتما قبل عروسی اون لکه رو از بین ببره
ولی امی خوابش رو نادیده می گیره و به حرف فرشته اهمییت نمیده
شب بعد همون فرشته به خواب مادر امی میره و همون حرف رو به
مادر امی می زنه.مادر امی تا میتونه لکه رو میشوره ولی اون هم نمیتونه
لکه رو از بین ببره.فردا شب زنگ خونه به صدا در می آد و امی و مادرش در رو باز می کنن
همون فرشته پشت در بود.فرشته جلو اومد و بسته ی سبز رنگی رو به امی داد
امی با ترس و نگرانی به فرشته نگاه می کرد که فرشته گفت:((پودر شستشوی پرسیل با قدرت تمیز کنندگی فراوان
لکه هارو از بین می بره و هیچ ردی از کثیفی باقی نمیمونه شستشو یعنی پرسیل....))