با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
(زیییییییییییییییننننننننننننگگگگگگگگگگگگگ!ززززیییییییننننننننننگگگگگگگگگگ!)
_خفه شو ساعت مسخره!
یه مشت کوبیدم رو ساعته و همینطور که سرم زیر پتو بود ساعت رو پرت کردم اونور که یهو:
_آییییییییییییییییییییی!
فوری سرمو از لای پتو آوردم بیرون.از روی تخت بلند شدم و روبه رومو نگاه کردم:
_پاملا؟تویی؟
پاملا درحالی که سرشو میمالید:
_آخ آیییی سرم!
_خب جلوی پاتو نگاه کن!ساعته کو؟!
_ساعتی که جناب عالی پرت کردین خورد تو سر من!
_جدی؟!
و همنینطور که داشتم میرفتم در حال خمیازه کشیدن پرسیدم:
_ساعت چنده؟
_هفت و نیم صبحه
_چییییییییییییییییی؟مطمئنی؟
_آره مگه چیه؟
جواب ندادم و فوری دویدم تو دستشویی. چند دقیقه بعداز دستشویی اومدم بیرون با موهای شونه کرده و دندونای مسواک زده.رفتم تو آشپزخونه.پاملا قهوه درست کرده بود.قهوه رو لاجرعه سر کشیدم و رفتم سر یخچال و یه دونات گنده از تو یخچال برداشتم و یه گاز زدم.همون موقع گوشی تلفن زنگ زد.
پاملا گوشی رو برداشت:
_الو؟
؟؟؟؟؟:پاملا تویی؟
_آره خودمم!جیسون؟
؟؟؟؟؟:نهههههههههههههه!
من:گوشی رو بده ببینم!:
_الو الکس تویی؟!
_آره!ویونا؟
_خودمم چیکار داری؟
یه اتفاقی افتاده!بیاین اداره پلیس!
_باشه اومدیم!
گوشی رو گذاشتم سر جاش و دونات رو درسته چپوندم تو دهنم!پاملا کنارم وایستاده بود و داشت قهوه میخورد که من
به سرعت از کنارشرد شدم و خورد بهش و قهوه هه ریخت رو لباسش!
پاملا:جیییییغ!آی سوختمممممممممممم!
اهمیت ندادم و لباس کارمو پوشیدم و تو آیینه خودمو برانداز کردم:
_هووووومممم....چه بهم میاد!برای اولین روز کاریم چه خوشگل شدما!مگه نه پاملا؟
پاملا:اوییییی داغه داغه داغههههههه!
(تق تق تق!)
درو باز کردم:
_رجی؟اینجا چیکار میکنی؟
_الکس گفت با اشین بیام دنبال تو و پاملا.ا.....راستی چه خوشگل شدی!
_آ چی من؟آممممم.......پاملا هنوز حاضر نشده....
_باشه پس من تو ماشین منتظرتم.
درو بستم.چند دقیقه بعد هم پاملا حاضر شد و سوار ماشین شدیم...
*****
توی ماشین:
من:چراصدای این موزیک اینقد کمه؟
رجی:کجاش کمه از100 روی73 هست!
من صدای موزیک رو روی 100 بردم.
پاملا:صدای این بی صاحاب رو خفه کنییییییین!
رجی:من با این سر وصدا نمیتونم رانندگی کنم!
رجی موزیک رو قطع کرد من روشنش کردم!رجی قطع کرد من روشن کردم.اینقدر ادامه دادیم تا آخر سر دستگاهه قاطی کرد!
رجی داد زد:ببین با ماشین من چیکار کردی؟!
من:به حال من که فرقی نمیکنه من باخودم هندز فری آوردم!بعد دستگاه هندزفری رو روشن کردم . از قصد سیمی که به دستگاه وصل بود تا فقط صدا رو خودم بشنوم کندم و صدا رو تاآخر بردم.
رجی:این مرده شور رو شات آپ کنییییییییییید!
من:مگه چیه دارم اهنگ گوش میدم!
_تو ماشین من کسی کسی حق نداره با صدای بالا آهنگ گوش بده!
_از این به بعد داره!
_نه نداره!
_چرا داره!
_نه خیر تا بینهایت نداره!
_چرا تا بینهایت داره به علاوه ی یک!
یهو پاملا داد زد:ترمزززززززززززز!رجی ترمز کن!
رجی تا اومد به خودش بیاد یکدفعه:
بوووووووووووووووووووووووووم!خوردیم به ماشین جلویی!
راننده ی ماشین جلویی با عصبانیت از ماشینش پیاده شد و رجی هم فوری پیاده شد.
راننده ماشین جلویی:
_چته مرد حسابی درست رانندگی کن مگه کوری؟!
رجی همونطور که به من چشم غره می رفت:ببخشید یه لحظه حواسم پرت شد!
راننده هه یهویی به لباس رجی خیره شد و با ترس پرسید:تو........تو پلیسی؟!
بعد عقب عقب رفت و تندی سوار ماشینش شد و به دوستاش که تو ماشینش بودن گفت:
بچه ها این ماشین پشتیه پلیسه بدبخت شدیم!
رجی تند سوار ماشین شد وگفت:باید بریم دنبالشون!......
ببخشید کم بود و چرت و پرت تازه من هم توش نبودم!